۱۳۹۵ مهر ۱۵, پنجشنبه

رضا، ننگ تاریخ ایران


فرود فولادوند:

...و دموکراسی یکی از ننگین ترین واژه های این قرن شده، ننگین ترین واژه ای که امروز کسی از دهانش بیرون بیاد واژۀ دموکراسیه. مثل دموکراسی ای که آقای تونی بِلِر و آقای بوشِ گاوچَرون و آیت الله بلر میخوان بِبَرن برای عراقی ها. خیلی شِگِفته که بِیان، من امروز از، تمامه روز،
اگر کسی بخواد فکر بکنه که از من دشمنی برای تازی و کسی که زبانِ تازی داره بالاتر ممکنه پیدا بشه، غیر ممکنه. این رو واقع میگم. اما من، چگونه میتونه انسان، آدمی باشه، اینجاست که اونوقت جوهرِ درستِ یک انسان ظاهر میشه، که همه فکر میکنند آقا ما Racist هستیم و از عرب بَدمون میاد، نه!. ما از هر چیزی که ضدِ آدمیّت باشه بدمون میاد. از کاری که آمریکاییها امروز در عراق کردن و آیت الله بلر در پشتِ جبهه جا رو صاف میکرد و آمریکاییها می آمدن و از آدمکشیهای وحشتناکی که اینها دارن میکنند انسان بدش میاد. حالا ممکنه یک عده از آخورپَهن کرده هایِ در لس آنجلس یا آخورِ دربارکِ رضایِ ننگین، ننگ تر از واژۀ ننگ، رضا فرزندِ پادشاهِ فقیدِ ایرانه. من نمیدونم باید یک واژه ای برای این ننگِ تاریخِ ایران پیدا کرد که از تُف، از نجاست، از لعنت، از همۀ کثافت ها این واژه کثیف تر باشه که اون رو آدم به این رضا تلقی کنه. چرا؟
برای اینکه ما بیست و پنج سال موندیم اینجا تازه مرتیکۀ ابلهِ احمقِ دیلاقِ بی بهایِ الاغ تازه به این فکر افتاده که آمریکاییها برن و ایران رو آزاد بکنن بِدَنش دستِ این. لابد امروز بمبارانهایِ آمریکا و انگلیس رو رویِ عراق دید این جانورِ چهار دست و پا که ننگِ تاریخِ ایرانه، نامش هم رضا است. دید؟، اگر دید، اگر آدمه، اگر بویی از آدمیت بُرده فردا پایِ برهنه میوفته تویِ خیابانهایِ آمریکا، برهنه. میگه می کشنش؟
به جهنم که یک چنین سگی شَراش از تاریخِ آدمیت کم بشه! بُکشنش.
میومد پایِ برهنه جلو، میگفت هر کس همراهِ مَنِه؛ برگردیم به ایران. همون پروازِ آزادی رو که ما گفتیم و این ننگِ تاریخ با دُمِ مُتِعَفن اش به جنگِ این اندیشۀ بزرگه ایرانی آمد. که ننگ باد بر ایرانی ای که ببینه جهان چه بلایی میخواد به سرِ کشور اش بیاره و به نامِ ایرانی نشسته باشه تویِ لس آنجلس، تویِ آمریکا، تویِ انگلستان و افتخار کنه که ایرانی یه و در انگلستانی که زیرِ نامِ دموکراسی آدمیت رو نابود میکنه یا به نامِ دموکراسی، زیرِ نامِ دموکراسی هستی بشری رو میخواد به یغما ببره؛ "بشینم من تویِ انگلستان و بگم ساکت بشینم".
آقا جان، ملتِ ایران، خطر برایِ میهنِ ما از این بناگوش مون به ما نزدیکتره.
من امروز خیلی با دقت، تمامه روز این تلویزیونِ الجزیره رو نشستم و گوش کردم و الان هم جلویِ من بازه...
و ملتِ عراقی که او هم مثلِ ما همین جور گرفتار آمده، من ملتِ عراق رو به مناسبتِ آگاهی تاریخی ای که دارم جزءِ ملتِ ایران میدونم، آنچنانکه افغانستان رو جزءِ ایران میدونم. عراقی که دیشب در خودِ تلویزیونِ آخوندها نشون داد و دو شیرِ بزرگی رو که در تختِ جمشید دوربین رویش متمرکز شد در موزۀ انگلستان این اُم القرایِ گرفتاری ساز برایِ میهن من؛ گذاشتن اش، عینِ اونها رو گذاشتن، زیرشون نوشتن Assyrian یعنی ماله آشورِ ه. اینها کسانی هستند که ما چشم بستیم بِیان بلند شَن بِرَن کشورِ ما رو آزاد کنن!.
من درود، هزار درود، یک میلیون درود به صدام حسین میفرستم. انگلیسی ها بدشون میاد؟ به جهنم. من رو دیپورت میکنن که در زندانهای خمینی تیکه و پاره بشم؟ به جهنم. آمریکا بدش میاد؟ به جهنم. هر خری بدش میاد به جهنم و هر ایرانی ای که میخواد از آنچه که من میگم درس نگیره؛ جهنم جایِ پدرش، جهنم جایِ ناموسِ نداشته اش و جهنم جایِ هر چه که نامِ او خواهد بود. امسال اگر ما بخوایم کشورمون رو آزاد نکنیم و اگر بخوایم به سیستمهای آمریکایی و انگلیسی گوش بدیم؛ امسال ننگین ترین سالِ ملت ما و کشورِ ما خواهد شد، ضمن اینکه بایستی سالِ آزادی کشورِ ما باشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.